جهان پهلوان
مبارک باد بر ایرانیان، این پیروزی
آیین جوانمردان
ساعت 7:11 عصر پنج شنبه 87/9/21
ساعی: این طلا تقدیم به مردم
قهرمان المپیک 2008 پکن با تقدیم مدال طلای خود به مردم ایران گفت: روزهای سختی را پشت سر گذاشتم و فشار زیادی را تحمل کردم تا مردم کشورم را شاد کنم.
به نقل از مهر، هادی ساعی که پس از کسب مدال طلای رقابتهای المپیک پکن در جمع خبرنگاران سخن می گفت ضمن بیان این مطلب افزود: خود مدال هیچ ارزشی ندارد، مهم ارزش کار است که توانست دل میلیونها ایرانی را شاد کند. این مدال را به تمام مردم ایران به خصوص خانواده ام و روح پدر و دو برادر مرحومم هدیه می کنم.
وی در حالی که بشدت اشک میریخت، ادامه داد: تمام تلاشم برای مردم بود، چون مردم ما احساس دارند و باید در این رویداد بزرگ المپیک سهمی داشته باشند. آخرین نفری بودم که به میدان میرفتم و چون مدال نگرفته بودیم، فشار زیادی روی من بود. در مسابقه اول هم وضعیت برایم سخت بود. در این دوره از بازیها داوریها مشکلی نداشت و تنها به یک مورد اعتراض داشتیم. از کادر فنی و فدراسیون هم به خاطر زحماتشان تشکر میکنم.
کاپیتان تیم ملی تکواندوی کشورمان اظهار داشت: مسابقه فینال بسیارسخت بود. در این وزن برای اولین بار در چنین مسابقات سطح بالای شرکت می کردم و زمانی که سه امتیاز عقب بودم رو به بازی احساسی نیاوردم. می دانستم که وقت جبران دارم و تمام تجربه شانزده ساله ام از حضور در میدانهای جهانی و المپیک را جمع کردم و بدون اشتباه مبارزه کردم و خدا را شکر می کنم که موفق شدم پیروز از میدان خارج شوم و مدال طلا را کسب کنم.
قهرمان پرافتخار تکواندو جهان در پاسخ به این سئوال که این طلا جوابی بر منتقدینش بود یا نه افزود: فشار بسیار زیادی را تحمل کردم و تنها می توانم خدا را شکر کنم که به این موفقیت دست پیدا کردم. مطمئنا امروز روسیاهی برای ذغال ماند.
ساعی در پاسخ به این پرسش که گفته می شد پس از حضور در المپیک برای همیشه از دنیای قهرمانی خداحافظی می کند، گفت: تا به حال تمام فکر و توانم را برای قهرمانی در بازیهای المپیک گذاشته بودم و در این مورد فکری نکرده بودم.
نایب قهرمان ایتالیایی مسابقات وزن سوم تکواندو گفت: با کسب مدال نقره و قرار گرفتن کنار قهرمانان بزرگ المپیک، شگفت انگیزترین شب عمرم را پشت سر گذاشتم.
به نقل از فارس، سارمینتو پس از کسب مدال نقره در وزن سوم تکواندو افزود: خوشحالم که فینال را مقابل قهرمان آتن بازی کردم. این برای من افتخار است که کنار ساعی و لوپز 2 قهرمان المپیک قرار گرفتم و از این بابت شگفت زده هستم.
این تکواندوکار ایتالیایی که تا پیش از مسابقات المپیک مقام قابل توجهی نداشت، ادامه داد:واقعا تلاش کردم که مقابل این 2 قهرمان، حرفه ای مبارزه کنم و خوشحالم که به مدال نقره رسیدم. کسب این مدال بسیار برای من با ارزش است.
110 میلیون تومان پاداش ساعی
در پی قهرمانی سرگروه پرافتخار تیم ملی تکواندو ایران، سرود مقدس و زیبای جمهوری اسلامی ایران در سالن دانشگاه فنی شهر پکن طنین انداز شد.
به نقل از مهر، مراسم توزیع جوایز وزن 80 کیلوگرم تکواندو دقایقی پیش در سالن دانشگاه پکن برگزار شد و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران همراه با سرود کشورمان همزمان با حضورهادی ساعی بر روی سکوی قهرمانی المپیک درسالن مسابقات طنین انداز شد. درمراسم اهداء جوایز قهرمان ارزنده کشورمان رضا قراخانلو، علی کفاشیان ، نصرالله سجادی و جمعی از ایرانیان حاضر در سالن مسابقات حضور داشتند.
هادی ساعی با کسب مدال طلای المپیک پکن جایزه 110 میلیون تومانی را به خود اختصاص داد. همچمنین مراد محمدی دارنده مدال برنز کشتی آزاد نیز پاداش 50 میلیون تومانی سازمان تربیت بدنی را دریافت خواهد کرد.
پولادگر: طلای ساعی حسن ختام زیبایی برای کاروان ورزشی ایران بود
رئیس فدراسیون تکواندو با ابراز خرسندی از کسب تنها مدال طلای کاروان ورزشی ایران در المپیک گفت: طلای ساعی حسن ختام زیبایی برای کاروان ورزشی ایران در بیست و نهمین دوره رقابتهای المپیک بود.
پولادگر پس از قهرمانی هادی ساعی در رقابتهای وزن 80- کیلوگرم المپیک در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار مهر ضمن بیان مطلب فوق افزود: تکواندو ایران این دوره از مسابقات را خوب شروع نکرد ولی بسیار خوشحالم که با کسب یک طلای خوشرنگ خاتمه یافت واین باعث شد تا کاروان ورزشی این حسن ختام خوبی در این دوره از بازیها داشته باشد.
وی ادامه داد: مسابقات این دوره از سطح فنی بالایی برخوداربود، بسیاری از قهرمانان جهان و المپیک که با آمادگی بالایی برای کسب مدال طلا به میدان آمده بودند نتوانستند موفق شوند. لوپز یا چوموین چین تایپه ای از جمله این نفرات بودند. در عوض تکواندوکارانی هم بودند که شگفتی ساز شدند. مانند نماینده مکزیک که در وزن اول به مدال طلا دست یافت.
پولادگر در پایان با تمجید از عملکرد ساعی گفت: هادی واقعا عالی بود، او با استفاده از آمادگی بالای خود و همچنین تجربه سالها حضور در میادین جهانی و المپیک در تمام مبارزات خود نمایشی از یک تکواندو پیشرفته را به تصویر کشید و حتی زمانی که سه امتیاز عقب بود خونسرد مبارزه را ادامه داد و به کسب یک مدال با ارزش نائل آمد. کسب این مدال را به تمام هموطنان عزیز تبریک عرض می نمایم.
ذوالقدر: ساعی نتیجه تلاشش را گرفت
مدیر فنی تیم ملی تکواندو گفت: تیم تکواندو ایران به جهان ثابت کرد که از همه برتر است.
حسن ذوالقدر در گفتگو با ایسنا اظهار کرد: تیم تکواندو ایران در رقابتهای المپیک توانست شایستگیهای خود را نشان دهد و به جهان ثابت کند که از همه برتر است.
وی افزود: از اینکه بالاخره سرود ایران در المپیک پخش شد، بسیار خوشحالم و این محقق نمیشد جز با تلاش هادی ساعی و دعای خیر مردم. ساعی در این رقابتها واقعا زحمت کشید و از جان مایه گذاشت که ثمرهاش را هم دید.
ذوالقدر همچنین درباره عملکرد دو تکواندوکار دیگر کاروان ورزشی ایران نیز گفت: آنها هم تلاش خودشان را کردند؛ نادریان کمتجربه بود ولی از او توقع بیشتری داشتیم.
مهماندوست: شرمنده مردم هستم
سرمربی تیم ملی تکواندو گفت: شرمنده مردم ایران هستم که دو مدال دیگر تکواندو را نگرفتیم.
رضا مهماندوست پس از کسب تنها طلای کاروان ورزشی ایران توسط هادی ساعی، در گفتگو با ایسنا اظهار کرد: وظیفه خودم میدانستم که پس از کسب مدال طلا توسط هادی ساعی، به میان تماشاچیان بروم و از آنها تشکر کنم؛ آنها در این مدت بسیار زحمت کشیدهاند و این کمترین کاری بود که میتوانستم در جمع آنها انجام دهم.
وی افزود: خوشحالم که ساعی توانست شادی را به ملت ایران برگرداند. من شرمنده مردم هستم که تیم تکواندو میتوانست دو مدال طلا بگیرد اما یک مدال محقق شد؛ امیدوارم با پتانسیل بالایی که بچههای ایرانی دارند، ما میتوانیم در آینده بهتر از این باشیم؛ شما قدرت بالای جوانان ایرانی را دیدید.
سرمربی تیم ملی تکواندو افزود: خدا را شکر میکنم که بچهها توانستند مزد زحماتشان را بگیرند؛ هادی ساعی امروز نشان داد که یک حریف شکست ناپذیر است و یک شب خاطره انگیز را برای همه مردم و خودش به ارمغان آورد.
مهماندوست در پایان تاکید کرد: من آینده تکواندو ایران را روشن میبینم و امیدوارم که تکواندو ایران همیشه در اوج بماند.
هادی ساعی قهرمان المپیک امروز درحالی به کشور بازمی گردد که به دلیل شکستگی، دست خود را گچ گرفته است.
به نقل از مهر، هادی ساعی که عصر روز جمعه با کسب مدال طلای وزن 80 کیلوگرم مسابقات تکواندو المپیک نام خود را در میان المپین های ایران جاودانه کرد و ضمن کسب رکوردی تاریخی درمدال آوری برای ایران، خود را به عنوان پرافتخارترین ورزشکار المپیکی ایران ثبت کرد، در حین مبارزه فینال با حریف ایتالیایی از ناحیه استخوان کف دست دچار شکستگی شد.
البته وی بدون توجه به این موضوع به مبارزه خود ادامه داد تا با شکست تکواندوکار ایتالیایی، ضمن کسب مدال طلای المپیک پرچم خوشرنگ ایران را در کشور چین به اهتزاز در آورد. پس از آن مبارزه و با نظر تیم پزشکی کاروان ورزشی ایران برای جلوگیری از افزایش مصدومیت، دست وی آتل بندی و سپس در گچ قرار گرفت.
به گفته سرپرست کاروان ورزشی ایران مصدومیت ساعی چندان جدی نیست و او درد چندانی در ناحیه کف دست احساس نمی کند ولی به توصیه پزشکان برای جلوگیری از شدت مصدومیت باید چند روزی دست او در گچ بماند.
سجادی تصریح کرد: ساعی با وجود اینکه در حین مبارزه با حریف ایتالیایی مصدوم شد ولی با از خودگذشتگی مثالزدنی به مسابقه خود ادامه داد تا دل میلیون ها ایرانی ورزشدوست را شاد کند که چنین فداکاری هرگز از خاطر مردم قدرشناس ایران فراموش نخواهد شد.
وی افزود: امروز پاداش 10 میلیون تومانی هادی ساعی و 5 میلیون تومانی مراد محمدی به این دو قهرمان ارزنده کشورمان اهداء شد تا در مراسم ویژه ای در تهران جوایز ویژه 110 میلیون تومانی برای مدال طلا و 50 میلیون تومانی برای مدال نقره به این دو ورزشکار ارزنده کشورمان تقدیم شود.
سرپرست کاروان ورزشی ایران در پایان گفت: آخرین گروه از ورزشکاران اعزامی کشورمان به بازیهای المپیک پکن شامل تیم های دو ومیدانی ، تکواندو ، کشتی آزاد و تنیس روی میز فردا حوالی ساعت 30/16 بعد از ظهر به وقت تهران وارد فرودگاه امام خمینی (ره) خواهند شد.
¤ نویسنده: علی
ساعت 8:8 عصر شنبه 87/9/16
در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطرهاى از اقیانوس عظیم حسن خلق آنحضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلقعظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى» به این مطلباشاره فرموده است، نظر شما را به چند نمونه از آنها جلبمىکنیم: ?- عدى بن حاتم مىگوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارتسپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرمبا کمال وقار و متانتبه شام آمد و مرا در مورد این کهگریختهام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پساز چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند بهخدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوستهاى». با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرشاسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا بهمحضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا بهسوى خانهاش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مىبرد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.» سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آنبنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روىزمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیانفرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم کهپیامبر مرسل مىباشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانىهایش مراشیفتهاش کرده و همانجا مسلمان شدم.»
?- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکتداد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحتشد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سختگریه کرد. هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیدهاى و اینگونه خاکآلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازهها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلافاخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحتشده و بلال را سرزنش کرده و فرمود:«ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلىرجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رختبربسته که آنها را از کنار کشتهشدگانشان عبور مىدهى؟! چرابىرحمى کردى؟» جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنجها و ناراحتىهاىصفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیشنهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتىهاى اورا به طور کلى از قلبش زدود.
?- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانشبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبتهاى او و مادرش در دورانشیرخوارگى، احترام و محبتشایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آننشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوالپرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبتکردى...» (با این که از آن زمان حدود شصتسال گذشته بود)شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفهاش را آزادسازد، پیامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودم را بخشیدم، و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مىکنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند. شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز بهپیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.» سیرهنویس معروفابن هشام مىنویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوستدارى تو را از نعمتها بهرهمند مىسازم و به سلامتى به سوى قومخود بازگرد؟» شیماء گفت: مىخواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با همازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند.
?- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعتخواند، مردم بسیارى بهاو اقتدا کردند، ولى آنها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمولدو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمىپرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذفمستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزارانگریه مىکرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دلمهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتابتمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید.
?- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبههاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام«زید بن شعبه» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مىکرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرحمىداد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودىبودن خود پافشارى مىکرد و مسلمان نمىشد، عبدالله مىگوید: روزىبه مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشستهو مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علتمسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانهام نشستهبودم و کتاب آسمانى تورات را مىخواندم، وقتى که به آیاتى کهدر مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرفاندیشى آن را خواندمو ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگىها که یکى از آنها«حلم و خویشتندارى» بود هستیا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حرکات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگىها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایک ویژگى مانده است، باید در این مورد نیز به کند و کاو خودادامه دهم، آن ویژگى حلم و خویشتندارى او بود، چرا که درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلانهرچه به او جفا کنند، از او جز حلم و خویشتندارى نبینند.» روزى براى یافتن این نشانه از وجود آن حضرت، روانه مسجد شدم،دیدم عرب بادیهنشینى سوار بر شتر به آنجا آمد، وقتى کهمحمد (ص) را دید، پیاده شد و گفت: «من از میان فلان قبیله بهاینجا آمدهام، خشکسالى و قحطى باعثشده که همه گرفتار فقر ونادارى شدهایم، مردم آن قبیله مسلمان هستند، و آهى در بساطندارند، وضع ناهنجار خود را به شما عرضه مىکنند، و امید آن رادارند که به آنها احسان کنى.» محمد (ص) به حضرت على (ع)فرمود:آیا از فلان وجوه چیزى نزد تو مانده است؟ حضرت على (ع) گفت: نه،پیامبر (ص) حیران و غمگین شد، همان دم من به محضرش رفتم عرضکردم اى رسول خدا! اگر بخواهى با تو خرید و فروش سلف کنم،اکنون فلان مبلغ به تو مىدهم تا هنگام فصل محصول، فلان مقدارخرما به من بدهى، آن حضرت پیشنهاد مرا پذیرفت، و معامله راانجام داد، پول را از من گرفت و به آن عرب بادیهنشین داد، منهم چنان در انتظار بودم تا این که هفت روز به فصل چیدن خرمامانده بود، در این ایام روزى به صحرا رفتم، در آنجا محمد (ص)را دیدم که در مراسم تشییع جنازه شخصى حرکت مىکرد، سپس درسایه درختى نشست و هر کدام از یارانش در گوشهاى نشستند، منگستاخانه نزد آن حضرت رفتم، و گریبانش را گرفتم و گفتم:«اى پسر ابو طالب! من شما را خوب مىشناسم که مال مردم رامىگیرید و در بازگرداندن آن کوتاهى و سستى مىکنید، آیا مىدانىکه چند روزى به آخر مدت مهلتبیشتر نمانده است؟» من با کمالبىپروایى این گونه جاهلانه با آن حضرت رفتار کردم (با این کهچند روزى به آخر مدت مهلتباقى مانده بود) ناگاه از پشتسر آنحضرت، صداى خشنى شنیدم، عمر بن خطاب را دیدم که شمشیرش را ازنیام برکشیده ، به من رو کرد و گفت: «اى سگ! دور باش.» عمرخواستبا شمشیر به من حمله کند، محمد (ص) از او جلوگیرى کرد وفرمود:«نیازى به این گونه پرخاشگرى نیست، باید او (زید) را به حلمو حوصله سفارش کرد، آن گاه به عمر فرمود: «برو از فلان خرمافلان مقدار به زید بده.» عمر مرا همراه خود برد و حق مرا داد،به علاوه بیست پیمانه دیگر اضافه بر حقم به من خرما داد. گفتم: این زیادى چیست؟ گفت: چه کنم حلم محمد (ص) موجب آن شده است، چون تو از نهیب وفریاد خشن من آزرده شدى، محمد (ص) به من دستور داد این زیادىرا به تو دهم، تا از تو دلجویى شود، و خوشنودى تو به دست آید. هنگامى که آن اخلاق نیک و حلم عظیم محمد (ص) را دیدم مجذوب اسلامو اخلاق زیباى محمد (ص) شدم، و گواهى به یکتایى خدا، و رسالتمحمد (ص) دادم و در صف مسلمانان درآمدم.
اینها چند نمونه از سلوک اخلاقى پیامبر اسلام (ص) بود، که هرکدام چون آیینه اى شفاف ما را به تماشاى جمال زیباى اخلاق نیکآن حضرت دعوت مىکند، و یکى از راز و رمزهاى مهم پیشرفت اسلامدر صدر اسلام را که بسیار چشمگیر بود، به ما نشان مىدهد. در فرازى از گفتار حضرت على (ع) در شان اخلاق پیامبر (ص) چنینآمده:«رفتار پیامبر (ص) با همنشینانش چنین بود که دائما خوشرو،خندان، نرم و ملایم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان،عیبجو و مدیحهگر نبود، هیچ کس از او مایوس نمىشد، و هر کس بهدر خانه او مىآمد، نومید باز نمىگشت، سه چیز را از خود دورکرده بود; مجادله در سخن، پرگویى، و دخالت در کارى که به اومربوط نبود، او کسى را مذمت نمىکرد، و از لغزشهاى پنهانى مردمجستجو نمىنمود، جز در مواردى که ثواب الهى دارد سخن نمىگفت،در موقع سخن گفتن به قدرى گفتارش نفوذ داشت که همه سکوت نمودهو سراپا گوش مىشدند... .»
فرا رسیدن ماتم جانسوز رحلت کاملترین انسان، حضرت ختمى مرتبتو شهادت سبط اکبرش حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام را در اینروز و هم چنین شهادت امام على بن موسى الرضا علیه السلام را درآخر این ماه به فرزند دلبندش حضرت ولى الله الاعظم ارواحنافداه، مقام معظم رهبرى و به جهان بشریت، و مسلمانان دنیا وشیعیان و به ویژه امت پاسدار اسلام و پیروان اهل بیت عصمت وطهارت تسلیت عرض مىکنیم به این امید که ان شاء الله پیروى ازثقلین را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم تا پیامبر و خداى پیامبراز ما خشنود و به شفاعت آن ذوات پاک در روز «وا نفسا» نایلآییم.
¤ نویسنده: علی
ساعت 7:23 عصر سه شنبه 87/9/5
فلسفه مهدویت فلسفة اسلامی، قاعدهای به نام قاعدة «تلازم حد و برهان» وجود دارد. به اقتضای این قاعده، درهرگونه برهانی که بر مسئلهای اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و بالعکس.1 این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یک راه این است عللی که ضرورت مهدویت را ایجاب کرده، بررسی کنیم. به نظر میرسد مهمترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفة بعثت انبیا است که فلسفة خلقت نیز هست.2 فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است که حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و فلسفة بعثت نیز طبق آیات متعددی از قرآن کریم، توحید و عدالت اجتماعی معرفی شده که مطابق شرح دقیق شهید مطهری، عدالت نیز برای توحید است.3 و مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پر کردن زمین از عدل و قسط است؛ اما چنانکه گفته شد، اگر قرار است عدالت کامل در آخرت محقق شود، دیگر چه اصراری هست که در دنیا هم محقق شود؟ پاسخ به این سؤال، به نوع نگاه ما به انسان، عدالت و آخرت بر میگردد که در چند بند توضیح میدهیم:
1. جایگاه انسان در نظام آفرینش: «از منظر قرآن کریم، انسان به زمین نیامده که در زمین بماند؛ بلکه آمده تا مسیر حرکت به سوی خدا را طی کند و به مقام شایسته خویش که همان مقام خلیفة اللهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آن گونه که ملائکه پنداشتند، فقط موجودی نیست که در زمین فساد و خونریزی کند، بلکه سکه وجودش، روی دیگری دارد که همان فلسفة آفرینش او است و در واقع آنچه در انسان اصالت دارد، همان ارزشهای متعالی وجود او است».4
2. اصل فطرت: با توجه به مطلب پیشین، انسان موجودی خنثی نیست که صرفاً تحت تأثیر عوامل خارجی واقع شود، بلکه در ذات خود، شخصیت واقعی و جهتگیری حقیقی به سمت کمال دارد که این جهتگیری، همان فلسفه اصلی وجود او است و امری است که میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد.5 این سرمایه اولیه به قدری اهمیت دارد که وجود هرگونه باطلی کاملاً تبعی و طفیلی این سرمایة حق است و در عالم، باطل محض وجود ندارد؛ بلکه همه باطلها در اثر افراط و تفریط در حق پدید میآیند و هویت مستقلی ندارند.6 به بیان دیگر، انسان یک ظرف خالی محض نیست که از بیرون و تحت تاثیر عوامل خارجی پر شود؛ بلکه بذر یک سلسله بینشها و گرایشها در نهاد او نهفته است و بدین سبب انسان باید «پرورش» داده شود، نه اینکه مانند یک مادة صنعتی، «ساخته» شود.
3. رابطه فرد و جامعه: در اسلام، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. دیدگاه اسلام نه اصالت فردی محض است که جامعه را فقط اعتباری و قراردادی بداند، نه اصالت جمعی صرف است که هیچگونه اصالت و هویتی برای فرد قائل نباشد، بلکه باید گفت:
«افراد انسان که هر کدام با سرمایهای فطری و سرمایهای اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی میشوند، روحاً در یکدیگر ادغام میشوند و هویت روحی جدیدی که از آن به روح جمعی تعبیر میشود، مییابند. این ترکیب یک نوع ترکیب طبیعی مخصوص به خود است که برای آن شبیه و نظیری نمیتوان یافت. این ترکیب از آن جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر میگردند و اجزا، هویت جدیدی مییابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که «کل» و مرکب به عنوان یک «واحد واقعی» وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد؛ یعنی در سایر مرکبات طبیعی، ترکیب، ترکیب حقیقی است؛ زیرا اجزا در یکدیگر تاثیر و تاثر واقعی دارند و هویت افراد هویتی دیگر میگردد و مرکب هم یک «واحد» واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا تبدیل به وحدت کل شده است؛ اما در ترکیب جامعه و فرد، ترکیب، ترکیب واقعی است؛ زیرا تأثیر و تأثر و فعل و انفعال واقعی رخ میدهد و اجزای مرکب که همان افراد اجتماعند، هویت و صورت جدید مییابند، اما به هیچ وجه، کثرت تبدیل به وحدت نمیشود و «انسان اکمل» به عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در او حل شده باشد، وجود ندارد. انسان اکمل، همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد»8
بنابراین، تحقق سعادت فرد بماهو فرد، لزوماً به معنای تحقق سعادت جامعه بماهو جامعه نیست؛ چرا که هر دو اصالت دارند و زمانی میتوان واقعاً سعادت انسانی را محقق شده دانست که افزون بر سعادت فرد، سعادت جامعه نیز محقق شود.9
4. رابطه دنیا و آخرت: آخرت، باطن دنیا است بدین معنا که عالم آخرت عالمی کاملاً مستقل نیست که بعد از پایان زمانی دنیا، تازه آغاز شود، بلکه با نظر عمیق به آیات و روایات میتوان دریافت که آخرت در باطن دنیا قرار دارد؛ پس جزای آخرتی، نه جزای قراردادی است و نه حتی رابطه علی و معلولی با اعمال دنیایی دارد؛ بلکه جزای آخرتی به ظهور رسیدن باطن همین اعمالی است که در دنیا انجام میدادهایم.10
پس میتوان گفت: سعادت آخرتی، تجلی باطنی و واقعی سعادت دنیایی است؛ بدین لحاظ که در تعبیر قرآن کریم، انسانی که از یاد خدا غافل باشد، گرچه انواع امکانات رفاهی در اختیارش باشد، باز زندگیاش سخت و ناخوشایند است.11 و در مقابل، اولیای خدا هر قدر هم که به لحاظ ظاهری در رنج و سختی باشند، در خوشی و آرامش کاملند.12
بدین ترتیب، برای تحقق عدالت واقعی در قیامت باید هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی، انسان کمال یافته در دنیا وجود داشته باشد.
5. انواع کمال انسانی: اعمال انسان در زندگیاش را میتوان از حیث چهار رابطه بررسی کرد: رابطة او با خود، با خدا، با دیگر انسانها، و با طبیعت؛ اما میتوانیم با نظری دقیقتر بگوییم که بازگشت این چهار رابطه به دو رابطه است: رابطه با خدا و رابطه با دیگران.
همانگونه که کمال انسانی از حیث رابطهاش با خدا مطرح است، از حیث رابطه انسانها با همدیگر نیز بحث رسیدن به کمال انسان، قابل بررسی است. بدین ترتیب میتوان گفت: به رغم این که پیامبر خاتم(ص) کسی است که به لحاظ فردی تمام مراتب کمال انسانی را پیموده است (الخاتم من ختم المراتب بأسرها) اما هنوز لزوماً انسان تمام مراتب کمال خویش را سپری نکرده؛ زیرا این مراتب کمال را به لحاظ اجتماعی نیز باید بپیماید و البته این نقصی بر مقام پیامبر خاتم(ص) نیست؛ بلکه نقصی بر مجموعة انسانهاست که هنوز آماده تحقق آن کمال جمعی نشدهاند.13 به بیان دیگر، با توجه به اینکه جدا از فرد، جامعه هم اصالت دارد، به کمال رسیدن جامعه هم موضوعیت دارد و این به کمال رسیدن باید در عالم انسانی تحقق یابد که شاید فلسفه رجعت نیز همین باشد.14
¤ نویسنده: علی
ساعت 7:12 عصر شنبه 87/8/25
مناجات امام رضا (علیه السلام) با خدای رئوف
اگر با این همه، خواسته ام را رد کنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،
همچون مالکى که از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى که از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند .
واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه کسى روى کنم؟
اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالکى هستى که لطف و بخششى را آغاز کرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند؛ و مولایى را مانى که لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم کرده است .
در این حالت نمى دانم کدام نعمتت را شکرگزارم؟
... آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟
... یا آن گاه که با آغاز کردن کرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟
¤ نویسنده: علی
:: بازدید امروز ::
12
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
14136
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو ::
:: اوقات شرعی ::
:: لینک دوستان من::
آیین جوانمردان
آیین جوانمردان
صدفی برای مروارید
آیین جوانمردان
آیین دانایان
آیین جوانمردان
آیین جوانمردان
آیین جوانمردان
آیین جوانمردان
آیین جونمردانو شهدا
آیین جوانمردان
:: لوگوی دوستان من::
:: خبرنامه وبلاگ ::